آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره

نیمی از من ، نیمی از تو

عشق جاوید

آرتین گلم این لحظه مامان جونت چنان غافلگیرم کرد که نگو.... من چند روز بود که داشتم فکر می کردم چجوری برای سالگرد ازدواج مامانت رو غافلگیر کنم و بتونم خوشحالش کنم ولی شرایط جور نمیشد... ولی الان فهمیدم که شرایط رو بهونه کرده بودم. مامان جونیت نشونم داد که میشه توی هر شرایطی بهترین رو تقدیم کرد به عشقت... احساسی که الان دارم اصلاً قابل وصف نیست. همه وجودم پر شده از خنده از شادی عجیبی که تا حالا تجربه نکرده بودم. غزال گلم ... همسر نازنینم امسال برای من بهترین سالگرد ازدواج رو خاطره کردی ثبت کردی حک کردی برای ابد و بعد از ابد ... همراه همیشگی من، دوست دارم همه بدونن که تو بهترینی برای من ... بودن و نفس کشیدن و عاشقانه زیستن من به وجود ...
19 خرداد 1392

آرتین جوجوی خوردنیه خونه ی ما!

دندون دهم هم به سلامتی در اومد! اسیای پایین سمت چپ. خداروشکر   خوابِ نیم روزی!  موتور سواری!  یعنی عاشق موتور سواری هستی! همچین گاز میدی بیا به تماشا! ولی وقتی خودت میخوای بشینی نمیدونم چرا چپه! میشینی.قربونت برم من عاشق آب بازی هستی!و هر روز حموم میکنی. جوجه اردک مامانی دیگه! اینم بعد حموم که از لباس پوشیدن فرار کردی! موهای جلوتو خودم کوتاه کردم! میخوام موهای خوشگلتو کمی بلند کنم واسه همین آرایشگاه تا اطلاع ثانوی تعطیل! ...
7 خرداد 1392

آرتین..........پنبه!

دوستان عزیز و مهربونی که کامنت میذارین البته از روی دلسوزی! که چرا من گربه دارم و برای آرتین خطر داره! باید بگم من و همسرم دامپزشک هستیم و از همه نظر مطمئن هستیم که پنبه برای آرتین خطرناک که نیست هیچ! بلکه در تربیتش مفید هم هست! ممنونم به خاطر نگرانیهاتون ولی ارتین از همه بیشتر برای من و پدرش عزیزه و اگر میدونستم ذره ای برای بچم خطر داره هیچ وقت نمیذاشتم با هم همبازی بشن! اگه وقت کنم لینک مقاله های علمی که از تاثیر و مزایای حیوان خونگی در رشد و تربیت بچه سخن گفته رو اینجا میذارم تا همه بخونین.   http://uplod.ir/repsjowlba2i/New_-_M4H05487.avi.htm http://uplod.ir/tq3dszyurhdh/New_-_VIDEO0008.avi.htm ...
4 خرداد 1392

روز پدر

برای تو می نویسم فرزندم  آری همان مرد است... پای دلم لرزید... نتوانستم راهی شوم...آنروز که برای اولین بار دستان مرا در دست گرفت.آری همان مرد است که با آمدنش نور را به قلب من آورد و پای دلم نشست با صبوری... نگاهش می کنم با شوق... راه می رود و گوش دلم به صدای پای اوست و بند دلم گیر نگاهی که وقتی می گذرد از کنارم مرا درخود محو می کند... هنوز دست و پایش را گم می کند دلم...می لرزد وقتی چشمهایش کنجکاوانه احساس مرا زیر و رو می کند هنوز هم و همیشه... آیا هرگز کسی می توانسته اینگونه عاشق باشد؟ او انتخاب من است... زندگی من است... و نفسی که در جسم من روح زندگی را می دمد با آغوشی که امنیت محض است بی دروغ!و دستانی که معجزه می کند با هر ن...
3 خرداد 1392
1